بودنت برا من مساوی " یه حس عالی" بود. نه عاشقت بودم، نه هر لحظه بیقرارت یا تو فکرت، نه میخاستم شب و روز کنار هم باشیم، یا اینکه تا آخر عمر فقط و فقط مال من شی
من فقط اون " حس عالی" رو میخاستم.
اون یوقتایی دوتایی همُ دیدنا. اون خنده های بی دلیل. اون قول و قرارای بی پایه و اساس. اون لحظه های تردید که "نکنه همش موقتی باشه". اون تامل کردنا تو گفتنِ دوست دارم یا نگفتنش. اون صدای زنگ موبایل که فقط مال تو بود. اون خداحافظی آخر شب دم در خونمون. اون عکسای دو نفره ی احمقانمون. اون دستتو گرفتن موقع پریدن از جوب. اون اس ام اسات وقتی که من خواب بودم. اون صداقت احمقانمون تو رابطه
همینا
همینا منو شاد میکرد
همینا که یهو از بین رفت
من خوشحال نیستم. تو هستی؟
خودشم اگه اينا رو بدونه خوبه
ReplyDelete(درست شد)
خودش نمیدونه
ReplyDeleteمهمم نی
هس؟
نیس